بغض فرو خورده در گلو را بشكن كه آرامشت دهد. كه اشك تبلور احساس يگانه ي غربت توست. گريه كن كه گريه امان مي دهدت براي سبك شدن و بال پروازي مي شود براي رفتن كه حضور سنگين غم وجودت را مي پوشاند و ...
چشم هاي ابي آيينه ات ميزبان باراني ترين لحظات زندگي است. پلك برهم بگذار، بگذار پلك هايت سدي شود در برابر اشك هايت كه اين گريه ها ويرانم ميكند كه بغض بشكسته تو فرياد مي شود رسا و سنگي بر شيشه احساس بگذار چشم هايت باراني شود و ....
نظرات شما عزیزان:
رضا 
ساعت14:43---14 اسفند 1389
سلام خيلي وبلاگت قشنگه يعني عاليه از عالي هم عالي تر خواهش ميكنم به وبلاگ من هم بيا ونظر بده