پاتوق من و تو
 
 

 

تصویری که در زیر مشاهده میکنید مربوط به یک دزد بخت برگشته در مالزی میباشد که در حین فرار و پرش از روی نرده ها یکی از نرده ها به عمق بالای داخل باسن وی میرود.

وی زمانی برای دزدی به یک کارخانه پوشاک در مالزی میرود در حالی که برای باز کردن درب کارخانه تلاش میکرد پس از به صدا آمدن آژیر دزدگیر کارخانه پا به فرار میگزارد و از درختی بالا می رود و زمانی که برای پرش از روی نرده ها اقدام میکند این اتفاق وحشتناک برای وی رخ می دهد.


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 19 اسفند 1389برچسب:, :: 10:32 :: توسط : مریم

پر از زنانی است که فداکارانه برای پیشرفت و تعالی کشور تلاش کرده اند و با وجود مشکلات فراوان  و بدون هیچ گونه چشمداشتی کوشیده اند تا میهنشان سرفراز و آباد باشد با این وجود در بین زنان تاثیر گذار تاریخ چهره هایی هم مشاهده می شود که زیان های جبران ناپذیری را به بار آوردند.

بانکی دات آی آر کوشیده در این گزارش شما را با 5 تن از این افراد آشنا کند.

1. مهد علیا مقتدر و توطئه گر

در سال 1220 هجری (1805 پس از زایش مسیح) دختری در خانواده امیر محمد قاسم خان قاجار و بیگم خانم دختر فتحعلیشاه به دنیا آمد که او را ملک جهان نام نهادند. جهان خانم نوه فتحعلیشاه، زن محمد شاه سومین پادشاه از سلسله قاجار، مادر ناصرالدین شاه، و مادر زن امیر کبیر صدر اعظم ایران بود. جهان خانم به چند عنوان آراسته بود، او را مهد علیا می‌خواندند. این عنوانی بود که نخستین بار به همسر سلطان محمد خدابنده داده شد.

فریدون آدمیت درباره خوی و منش او چنین می‌نویسد:
«جهان خانم...بسیار باهوش بود، جاه طلب و تجمل دوست، و از زیبائی بی‌بهره، خط و ربطی داشت، و به شیوه چلیپا خوب می‌نوشت. به علاوه در فن مکر زنانه استاد بی‌بدیل بود. منش او را قدرت پرستی و جنون جنسی می‌ساخت. زندگی او پرورده آن دو عنصر بود»

مهد علیا در شانزده سالگی با پسر دائی خود به نام محمد میرزا که چهارده ساله بود پیوند زناشوئی بست و از این پیوند ناصرالدین میرزا (شاه ایران) و ملک زاده خانم (همسر امیر کبیر) به دنیا آمدند.

او در تمام عزل و نصب های در بار نظارت داشت و در شیوه اداره امور کشور دخالت می کرد.

امیر کبیر از نفوذ و سلطه گری این زن جلوگیری کرده و تلاش می کرد از دخالت او در امور مملکتی جلوگیری کند . او هم که به هیچ عنوان حاضر به از دست دادن قدرت نبود بر علیه امیر کبیر شورید و با حیله گری فرمان قتل او را از ناصر الدین شاه گرفت.

2.تاج الملوک آیرملو(ملکه مادر)

 


تاج الملوک ایرملو در سال ۱۲۹۵ش به عقد رضاخان میرپنج درآمد. در آن هنگام رضاخان چهل سال و تاج الملوک ۲۵ سال داشت.

تاج الملوک در دوران سلطنت رضاشاه یک بانوی درباری و ملکه ایران بود و به هیچ وجه اجازه ورود در مسائل سیاسی را نداشت و تنها در امور مالی فعالیت می کرد.

تاج الملوک از طرفداران ترویج فرهنگ غربی در دربار ایران بود. این طرفداری به ویژه، پس از سفر او در سال ۱۳۱۲ به آلمان، سویس و فرانسه به جهت دیدار محمدرضا افزون گشت. وی در بازگشت میهمانی های پر خرج به شیوهٔ اروپایی در ایران باب کرد. در ابتدا میهمانی ها شامل زنان و شاهزادگان دربار می شد اما پس از کشف حجاب که خود تاج الملوک نقش اساسی در آن ایفا نمود، این میهمانیها مانند دربار اروپایی به صورت مختلط تشکیل می گشت. وی در عروسی های پسر و دختران خود و همچنین در شکست و جدایی آنان نقش بسزایی داشت به ویژه در مورد پسرش محمدرضا پهلوی حرف اول را می زد.

پس از شهریور ۱۳۲۰ و خروج رضاشاه از ایران به ” ملکه مادر “ مشهور گشت و نامه های ملتمسانه رضاشاه به وی مبنی بر بزرگ فامیل بودن و حفظ خاندان پهلوی بر قدرت و اعتبار او افزود.  او از ۱۳۲۰ش در امور سیاسی نیز دخالت نمود و با بزرگانی چون قوام، بیات، و ساعد آشنایی و رفت و آمد پیدا کرد، به طوری که پاره ای از تقاضاهای وی پذیرفته می شد. تاج الملوک پس از فوت رضاشاه به عقد شخصی به نام غلامحسین صاحبدیوانی درآمد. صاحب دیوانی از مالکان شیراز بود و خواستار نمایندگی مجلس، پس از نفوذ همسر استفاده کرد و به خواهش تاج الملوک در دوره حکومت قوام نام او از صندوق فسا بیرون آمد و به وکالت مجلس رسید.

اما عمر روابط حسنه او با ملکه نیز چندی نپایید و تدریجاً بین آن دو جدایی افتاد. ملکه مادر در امور سیاسی خود گاه با کمک شمس به فعالیت می پرداخت و گاه با کمک اشرف. به عنوان مثال انتصاب هژیر به وزارت دربار از اقدامات او و شمس بود. بعدها در عصر حکومت دکتر مصدق ملکه مادر از مخالفین سرسخت او شد و با اشرف پهلوی به تشکیل جناح مخالفین درباری پرداخت. او با عده ای از مخالفین مصدق در مجلس ارتباط داشت و یکی از قطبهای مهم فشار علیه مصدق به حساب می آمد. از جمله افرادی که جزو یاران ملکه مادر به حساب می آمدند جمال امامی، محمدعلی نصرتیان، محمدعلی شوشتری، منوچهر تیمورتاش و مهدی پیراسته بودند. شدت این اقدامات به حدی بود که به دستور دکتر مصدق ملکه مادر و دخترش اشرف از ایران تبعید گشتند.

پس از کودتای ۱۳۳۲ ملکه زندگانی جدید خود را در رفاه کامل شروع کرد و این بار علاوه بر دخالت در امور زندگی فرزندان خویش، به معاملات و سرمایه گذاریهای داخلی و خارجی پرداخت و ظرف مدت کوتاهی یکی از سرمایه داران بزرگ ایران گشت. او مدت ۳۵ سال با قدرت کامل در دربار پهلوی زندگی کرد و در زمان انقلاب ۱۳۵۷ به کاخ خود در امریکا فرار نمود و همراه فرزندش شمس در آنجا ساکن شد. اندکی بعد به بیماری مبتلا شد و چندی در بیمارستان بستری گشت. و بالاخره در ناباوری اخراج و فوت فرزندش محمدرضاشاه در یکی از بیمارستانهای امریکا در حالی که در تنهایی کامل بسر می برد بدرود حیات گفت.

3.فرح پهلوی


 

فرح پهلوی زاده ۲۲ مهر ۱۳۱۷ خورشیدی برابر با ۱۴ اکتبر ۱۹۳۸ در تبریز است. وی در ۲۹ آذر ۱۳۳۸ با پادشاه ایران محمد رضا پهلوی ازدواج کرد و ملکه ایران شد.

او بنیاد فرح را تاسیس کرد و به گفته خودش به کشور خدمات بیشماری کرده است.

فریادهای ایرانیان در سال 57 که خواستار خروج شاه و ملکه از کشور بودند بیانگر چیز دیگری است.

وی پس از پیروزی انقلا با ثروت بی شماری که از ایران خارج کرده بود در بلاد فرنگ مشغول زندگی شد و هر از چند گاهی هم برای مردم ایران نسخه ای تازه می پیچید تا نجات پیدا کنند!

 

4. اشرف پهلوی


 

اشرف در روز چهارم آبان 1298 ه- ش چند ساعت پس از تولد محمدرضا پهلوي در خانه اي واقع در كوچه ضلع شمال شرقي ميدان حسن آباد تهران به دنيا آمد.

انواع قمار در دربار پهلوی به شکل یک تفریح روزمره درآمده بود. اما در دربار هیچ کس در قماربازی به پای اشرف نمی‌رسید.

ترانزیت مواد مخدر از دیگر سرگرمی های خواهر دوقلوی شاه بود که خودش می گوید به خاطر اینکه به همراه ولیعهد و پادشاه ایران به دنیا آمده بود هیچ گاه انتظار محبت ویژه از سوی خانواده نداشت و این امر بر مشکلات روحی او می افزود.

ازدواج اجباری او با محمد قوام که به دستور پدرش انجام شد در شکل گیری بی بندو باری او نیز موثر بود.

 

 

5.مریم رجوی

مریم رجوی، با نام اصلی مریم قجر عضدانلو ، در سال ۱۳۳۲ متولد شد. او پس از دوران تحصیل دبستان و دبیرستان وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و در رشته مهندسی متالورژی فارغ التحصیل شد. او در یک خانواده مسلمان غیر سنتی متولد شده و تا دوران آشنائی با مجاهدین بی حجاب بود.

او ابتدا با ابریشم چی یکی از اعضای گروهک مجاهدین ازدواج کرد اما بعد ها در یک اقدام انقلابی! در یک روز از او طلاق گرفت و با مسعود رجوی ازدواج کرد.

او این روز ها خود را رئیس جمهور منتخب ایران می داند ! و می گوید پس از تغییر حکومت در ایران قرار است رئیس جمهور شود.

گروه مجاهدین خلق که مریم و مسعود رجوی رئیس آن بشمار می آیند , جنایاتشان برای تمامی مردم ایران شناخته شده است و نیازی به توضیح نیست.

این گروه در طی دوران جنگ تحمیلی و پیش از آن با همکاری صدام دست به جنایات متعددی در مرزهای ایران زدند و همچنین برنامه های متعدد ترور را نیز در ایران اجرا کرده اند.

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 19 اسفند 1389برچسب:, :: 10:2 :: توسط : مریم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 هرگز نمي خواستم در دام عشق اسیر شوم...
هرگز نمیخواستم به تو دل ببندم و عاشق شوم!
هرگز نمیخواستم غروب شیرین زندگی ام را تلخ ببینم ، شبها بیدار بمانم و تک تک ستاره ها را به یادت بشمارم!
هرگز نمیخواستم اینگونه شوم ، دل آرامم را در غوغای عشق گم کنم و در غم دلتنگی ات بنشینم!
نمیخواستم به چشم دیگران یک دیوانه باشم ، همه بگویند دلت جای دیگری است و درمانده باشم!
نمیخواستم روزی بیاید که با چشمهای خیس برایت نامه عاشقانه بنویسم ، بگویم که طاقت دوری ات را ندارم و هنوز باید در حسرت لحظه دیدار بنشینم!
هرگز نمیخواستم روزی بیاید که حرفهایم تکراری باشد ، صبح تا شب بگویم دوستت دارم ، عاشقت هستم و زندگی ام مثل حبابی روی آب باشد!
نمیخواستم لحظه ای بیاید که از فردا بترسم ، ترس از این داشته باشم که فردا دیگر تو با من نباشی و من دوباره تنها شوم!
نمیخواستم عاشق شوم ، نمیخواستم لحظه ای بیاید که تنها بهانه دلم تو باشی ، تنها نیازم گرفتن دستهایت باشد و تنها آرزویم به تو رسیدن باشد!
هرگز نمیخواستم .... هرگز نمیخواستم!

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 15 اسفند 1389برچسب:, :: 7:52 :: توسط : مریم

بغض فرو خورده در گلو را بشكن كه آرامشت دهد. كه اشك تبلور احساس يگانه ي غربت توست. گريه كن كه گريه امان مي دهدت براي سبك شدن و بال پروازي مي شود براي رفتن كه حضور سنگين غم وجودت را مي پوشاند و ...

چشم هاي ابي آيينه ات ميزبان باراني ترين لحظات زندگي است. پلك برهم بگذار، بگذار پلك هايت سدي شود در برابر اشك هايت كه اين گريه ها ويرانم ميكند كه بغض بشكسته تو فرياد مي شود رسا و سنگي بر شيشه احساس بگذار چشم هايت باراني شود و ....

 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 14 اسفند 1389برچسب:, :: 13:57 :: توسط : مریم

دلم برای کودکی هایم تنگ شده

آنوقت ها که نه مغرور بودم و نه تا این حد دلتنگ...!

 

 

خاطرات کهنه مان

به حدی قیمتی بود

 که هیچ دوره گردی حاضر به خریدنش نشد


ارسال شده در تاریخ : شنبه 7 اسفند 1389برچسب:, :: 13:53 :: توسط : مریم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 5 اسفند 1389برچسب:, :: 10:48 :: توسط : مریم

 http://www.srichinmoypoetry.com/aphorisms/imagelib/mandu/grace/

يك بنده خدايي ، كنار اقيانوس قدم ميزد و زير لب، دعايي را هم زمزمه ميكرد.
نگاهى به آسمان آبى و درياى لاجوردين و ساحل طلايى انداخت و گفت: - خدايا ! ميشود تنها آرزوى مرا بر آورده كنى؟ ناگاه، ابرى سياه، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى درگرفت و در هياهوى رعد و برق، صدايى از عرش اعلى بگوش رسيد كه ميگفت: چه آرزويى دارى اى بنده محبوب من؟مرد، سرش را به آسمان بلند كرد و ترسان و لرزان گفت: - اى خداى كريم! از تو مى خواهم جاده اى بين كاليفرنيا و هاوايي بسازى تا هر وقت دلم خواست در اين جاده رانندگى كنم !! از جانب خداى متعال ندا آمد كه:- اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسيار دوست ميدارم و مى توانم خواهش ترا برآورده كنم، اما، هيچ ميدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است؟ هيچ ميدانى كه بايد ته اقيانوس آرام را آسفالت كنم ؟ هيچ ميدانى چقدر آهن و سيمان و فولاد بايد مصرف شود؟ من همه اينها را مى توانم انجام بدهم، اما آيا نمى توانى آرزوى ديگرى بكنى؟ مرد، مدتى به فكر فرو رفت، آنگاه گفت:- اى خداى من ! من از كار زنان سر در نمى آورم! ميشود بمن بفهمانى كه زنان چرا مى گريند؟ ميشود به من بفهمانى احساس درونى شان چيست؟ اصلا ميشود به من ياد بدهى كه چگونه مى توان زنان را خوشحال كرد؟صدايي از جانب باريتعالى آمد كه: اى بنده من ! آن جاده اى را كه خواسته اى، دو بانده باشد يا چهار بانده ؟؟!!


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:, :: 10:33 :: توسط : مریم

                                                                     

  سرمای بیداد می کند دلم غوغا می کند اما همه را می پذیرم گرچه گرمای قلبم را به خاطر کمبود سوخت محبت بی فروغ شده اما بهار در راه است ومن دوباره امیدوارم شاید که خورشیدبتابد شاید بهار نزدیک باشد وشایدمن...........


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:, :: 10:52 :: توسط : مریم

درباره وبلاگ
زندگی چون قفسی است قفسی تنگ پر از تنهائی و چه خوب است لحظه غفلت آن زندانبان بعد از آن هم پرواز...............
آخرین مطالب
نويسندگان

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 28
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 33
بازدید کل : 41975
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 47
تعداد آنلاین : 1



كد ماوس